از آنجا که نماز اهمیّت شایانى دارد و تأثیر به سزایى در سعادت انسان مى گذارد، شیطان تمام سعى خود را صرف مى کند تا ما را از حقیقت نماز و از انجام نمازى که مورد پذیرش خدا قرار گیرد، محروم سازد، لذا خاطره هاى فراوانى را به ذهن ما القا مى کند تا دل ما به نماز توجه نداشته باشد. البته شیطان برکسى تسلط ندارد و این ما هستیم که به شیطان اجازه مى دهیم در قلب و دل ما جاى گیرد و با او انس مى گیریم و پیوسته با او سرو کار داریم و بالطبع در هنگام نماز نیز ما را به خود مشغول مى سازد.
بهترین راه براى تکامل و تقرّب انسان به خدا، نماز است و خدا به جهت عنایت به انسان و تکامل او، این عمل را واجب کرد و الا او نیازى به نماز ندارد. او تحت هر شرایطى، بر ما واجب کرده در اوقات پنجگانه نماز را به جاى آوریم؛ حتّى برخى از فقها فرموده اند: کسى که در دریا غرق شده است باید با همان حال نماز بخواند و به خدا توجه قلبى داشته باشد، گرچه رو به قبله بودن و سایر شرایط از او ساقط مى گردد. این نیست جز نقش اساسى نماز در تکامل و سعادت انسان، لذا پیامبر مى فرماید: «الصَّلاةُ خَیْرُ مُوضُوع...»(جامع احادیث الشیعة، ج 4، ص 6؛ یا الحکم الزاهرة، ص 139.) و نیز امام رضا(علیه السلام) مى فرماید: «الصَّلوةُ قُرْبانُ کُلِّ تَقى»(1) شیطان به سبب کینه و دشمنى دیرینه با بنى آدم، سعى دارد آنها را از بهترین چیزها و با اهمیت ترین آنها محروم سازد و تلاش مى کند، انسان را از عوامل رشد و سعادت و تکامل خویش غافل سازد:
«قالَ فَبِعِزَّتِکَ لاَُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعینِ»(2) شیطان گفت: به عزّت و جلالت سوگند، همه خلق را گمراه خواهم کرد.
گاهى دو رکعت نماز و حتىّ دو رکعت نافله که صحیح و با حال و توجه خوانده شود، موجب مى گردد گناهان انسان بخشوده شود، چون ممکن نیست انسان، با توجه و حال نماز بخواند و بداند در برابر چه کسى ایستاده، امّا از کرده هاى زشت خود پشیمان نگردد و تصمیم نگیرد، دیگر به گناه روى نیاورد.
در روایتى پیامبر مى فرماید: «اگر جلوى خانه کسى نهر آبى جارى باشد و او هر روز پنج بار خود را در آن نهر شستشو دهد، آیا چرکى در بدنش باقى مى ماند؟ همانا نماز به مانند نهر آب است، پس آنگاه که انسان نماز مى خواند، همه گناهانش بخشیده مى شود»(3)
اگر ما به ماهیت نماز پى برده و درست از آن بهره ببریم، دیگر در ما آلودگى باقى نمى ماند، ولى متأسفانه ما قدر نماز را نمى دانیم و آن را سرسرى مى گیریم؛ لذا هیچ فایده اى به حالمان نمى بخشد. پس نکته دوم این است که در اهمیّت و آثار ارزشمند نماز بیاندیشیم، تا پى ببریم به اینکه با این نمازهاى فاقد حال و توجه و حضور قلب، خود را از چه فواید و برکاتى محروم ساخته ایم.
وقتى دو رکعت نماز موجب مى گردد، همه گناهان انسان آمرزیده شود، پایدارى
2ـ ص/82.
3ـ وسائل الشیعة، ج 3، ص 7.
وقتى ما صد تومان از دست مى دهیم حواسمان پرت مى شود و اگر گوهر گران بهایى و یا یک انگشتر، به ارزش صد هزار تومان، گم کنیم، تا مدتى آشفته خاطر مى گردیم و شبها خوابمان نمى برد؛ این در حالى است که دو رکعت نمازى را که به همه دنیا و لذّت هاى آن مى ارزد، از دست مى دهیم و ناراحت نمى گردیم!
اى کاش، مى دانستیم اولیاى خدا چه بهره هایى از نماز مى برند: برخى بزرگان مى فرمودند ـ شاید این مطلب مضمون برخى روایات نیز باشد ـ اگر پادشاهان دنیا مى دانستند نماز خواندن چه لذّتى دارد، دست از سلطنت مى کشیدند و به نماز روى مى آوردند. (از این لحن و سخن بر مى آید که خودشان به این درجه از معرفت دست یافته بودند).
ما شبانه روز چقدر تلاش مى کنیم به لذّتهایى دست یابیم، حال این لذتها ممکن است از طریق خوراک و پوشاک تأمین گردد و ممکن است از راههاى دیگر. گاهى سالها زحمت مى کشیم و مقدّماتى را فراهم مى سازیم تا به لذتى برسیم؛ آن عالم مى فرماید: تمام لذّتهایى که براى سلاطین وجود دارد، در برابر لذّتى که انسان مؤمن از دو رکعت نماز مى برد، ناچیز است؛ اما آنها به لذّتهاى مادّى دلخوشند و از لذّت مناجات با خدا خبر ندارند.
براى جبران زیانهاى گذشته و استفاده بهتر از نماز و نیز از دست ندادن برکات و منافع مناجات با خدا، باید از نکات و دستورالعمل هایى که در روایات و کلمات علما و اولیاى خدا و نیز از توصیه هاى اخلاقى علماى اخلاق، که یا خود با تجربه، ثمربخش بودن آنها را دریافته اند و یا از روایات استفاده کرده اند، بهره ببریم. (ارزش این نکته ها بى نهایت است، ولى چون مفت و ارزان به دست ما مى رسد، قدرش را
نماز یعنى اینکه بنده در برابر خداوند بایستد و اظهار بندگى کند و دست نیاز به سوى او داشته باشد. کسى که به نماز مى ایستد باید محضر خدا را درک کند و بداند در برابر چه مقامى ایستاده است و در نتیجه، وظیفه بندگى را با نهایت خضوع و خشوع به جاى آورد.
وقتى ما به نماز مى ایستیم، کمتر به نماز توجه داریم و توجهمان به سایر مسائل معطوف مى گردد، گاهى مسائلى که مربوط به ده ها سال قبل است، به خاطرمان مى آید. تازه وقتى مى خواهیم سلام بدهیم متوجه مى شویم که نماز مى خواندیم! چقدر زشت و ناپسند است که ما در مقابل خدا بایستیم و توجه نداشته باشیم در برابر چه کسى ایستاده ایم و چه مى گوییم! خداوند این حالت را از علایم منافقان به شمار آورده است: «وَ لایَأْتُونَ الصَّلوةَ اِلاّ وَ هُمْ کُسالى...»(1)
1ـ توبه/54.
آیا وقتى انسان در برابر دیگرى ایستاده و با او سخن مى گوید، رویش را از او بر مى گرداند؟ و اگر چنین کند عقلا نمى گویند او دیوانه است؟ البته خداى متعال جسم نیست که صورت ما به طرف او متمایل گردد، بلکه ارتباط و مواجهه با خدا توسط دل انجام مى گیرد، چرا که او بر هر چیزى احاطه دارد و تنها با دل مى توان با او روبرو شد، حال اگر دل را از او منصرف سازیم و به نماز توجه نداشته باشیم، روى از خدا برگردانده ایم.
آیا کسى که خداوند، از روى لطف، بدو اجازه داده در حضور او بایستد و با او سخن گوید و به درد دل و مناجات بپردازد ـ به جاى غنیمت شمردن این فرصت و شکر بر این نعمت بزرگ ـ جا دارد از او غافل گردد؟ شخصیتهاى بزرگ به راحتى به انسان بار نمى دهند و اجازه نمى دهند هرکسى به خدمت آنها برسد، امّا خداوند متعال به جهت محبّت بى حدّش، در خانه اش را به سوى همه انسانها باز گذاشته و به آنها اجازه داده روى به سوى او داشته باشند. حال باید فرصت را غنیمت بشماریم و با تمام وجود روى به سوى او داشته باشیم و تنها توجهمان به سوى او باشد.
اگر کسى به خدا اعتقاد نداشت و معتقد نبود که در محضر خداست طبیعى است که به او اعتنایى ندارد، ولى کسى که به خدا اعتقاد دارد و مى داند در برابر خدا ایستاده، بى اعتنایى او زشت و ناشایست است، لذا در روایت تعبیر «عجبت»(1) به کار رفته است: خداوند مى فرماید من تعجب مى کنم از اینکه بنده ام در برابر من مى ایستد؛ ولى نشاط و توجه ندارد.
|
گزارش تکان دهنده از آثار منفی تولیدات مصرف گرایانه سیما: |
ترویج مصرف گرایی در تولیدات صداوسیما در حالی ادامه دارد که این رویکرد تبعات منفی مختلفی از جمله پیامدهای جانی به ویژه در مناطق محروم کشور به دنبال داشته است. به گزارش رجانیوز، در 3 هفته اخیر تنها در منطقه فقیرنشین دلگان از توابع ایرانشهر استان سیستان و بلوچستان، 5 مورد خودکشی زنان گزارش شده است که پزشکان افسردگی شدید ناشی از شکاف طبقاتی و مقایسه آن با زندگی تجملاتی ترویج شده از سوی رسانه ملی را دلیل اصلی این موارد ارزیابی کرده اند. هرچند در ظاهر عامل این خودکشی ها فقر می نماید اما به گفته پزشکان فقر به تنهایی باعث افسردگی نمی شود بلکه عامل اصلی این گونه رفتارها تبعیض است زیرا ساکنین مناطق محروم با مشاهده زندگی اشرافی و تجملاتی سوپراستارهای سیما و مقایسه آن با زندگی فلاکت بار خود به نوعی دوگانگی مفرط دچارشده و در نهایت دست به خودکشی می زنند. اگرچه مدیران سازمان صداوسیما مدعی در نظر گرفتن اکثریت مخاطب هستند، اما حتی در شهرهای بزرگ نیز عامه مردم دارای سطح رفاه تصویرشده در برنامه های سیما نیستند. گفتنی است رئیس سازمان صداوسیما اخیرا در جلسه مشترک با استانداران در وزارت کشور از رضایت 90 درصدی مخاطبان از عملکرد این سازمان خبر داده بود. با این حال، اگرچه برخی سریالهای موفق سیما نظیر "زیر تیغ" ، تصویری نسبتاً واقعی از سطح زندگی و روابط میان افراد یک خانواده را به نمایش گذاشت اما رویرکرد غالب در تولیدات صداوسیما، ترسیم نوع زندگی اقلیت مرفه جامعه است. این درحالیست که پیش از این رهبر انقلاب در دیدار با رئیس و مدیران سازمان صداوسیما بر ضرورت تخریب زندگی اشرافی و تجملاتی تأکید نموده بودند: «در کنار دامن زدن به دغدغهى عدالت اجتماعى و رسیدگى به فقرا، زندگى اشرافى و تجملاتىِ پوچ و بیهوده را هم تخریب کنید؛ این زندگى واقعاً در خور تخریب است. زندگى تجملاتى نباید بههیچوجه ترویج شود؛ بلکه باید تخریب شود و نقطهى منفى بهحساب بیاید. چرا بیخود تجملگرایى رواج پیدا کند؟ اگر یک نفر دلش مىخواهد متجمل باشد، ما چرا باید آن را ترویج کنیم؟ توجه کنید که ما به فقیر باید عزتنفس و حس مناعت بدهیم و به غنى باید کمک به فقیر را بیاموزیم. بههرحال در کل زندگى جامعه، باید از زندگى اشرافى و تجملاتى الگوسازى نکنیم.» |
«یا اَحْمَدُ؛ عَجِبْتُ مِنْ ثَلاثَةِ عَبید: عَبد دَخَلَ فی الصَّلوةِ وَ هُوَ یَعْلَمُ اِلى مَنْ یَرْفَعُ یَدَیْهِ وَ قُدّامَ مَنْ هُوَ وَ هُوَ یَنْعِسُ و عَجِبْتُ مِنْ عَبْد لَهُ قُوتُ یَوْم مِنَ الْحَشیشِ اَوْ غَیْرِهِ وَ هُوَ یَهْتَمُّ لِغَد و عَجِبْتُ مِنْ عَبْد لایَدْرى اَنّى راض عَنْهُ اَوْ ساخِطٌ عَلَیْهِ وَ هُوَ یَضْحَکُ»
در ادامه حدیث شریف معراج خداوند خطاب به پیامبر مى فرماید:
اى محمد؛ از سه دسته از بندگانم در شگفتم، دسته اول: بنده اى که به نماز مى ایستد و مى داند دستان خود را به سمت چه کسى بلند کرده و در برابر چه کسى ایستاده، و در عین حال خواب آلوده است!
این فراز از روایت به نکته اى اشاره دارد که درد همه ماست و لااقل اکثر ما بدان مبتلاییم و آن اینکه حق نماز را ادا نمى کنیم؛ گرچه هر کس آگاهى و معرفت بیشترى دارد، باید توجه بیشترى به نماز داشته و اهمیّت آن را بهتر درک کند.
سر بسته همه مى دانیم که نمازمان در خور و شایسته پذیرش الهى و به مانند نمازى که اولیاى الهى برپا مى دارند نیست و نیز مى دانیم آثار و ثمراتى که در قرآن و روایات براى نماز ذکر شده است، بر نماز ما مترتّب نمى گردد؛ ولى بسیارى از ما، به تفصیل، به میزان کوتاهى و تقصیر خود آگاه نیستیم، لذا باید سعى کنیم به میزان نقص و عیب نمازمان پى ببریم. زشتى و عیب نمازى را که بدون حضور قلب و از روى بى حالى آورده مى شود، بدانیم و نیز بیندیشیم که اگر نماز کامل و شایسته اى مى خواندیم، چقدر از فرصت بر پاى دارى نماز بهره مى گرفتیم و به چه نتایج والایى
دست مى یافتیم و اکنون که بدون حضور قلب و توجه نماز مى خوانیم، چه نتایج و منافعى را از دست مى دهیم و چه زیانهایى متوجه ما مى گردد.
شایسته است قدرى در نماز اولیاى خدا نگریسته و با مقایسه نماز آنان با نماز خود، به نقایص و عیوب نمازمان پى ببریم؛ چرا که با مقایسه ضعیف با قوى و ناقص با کامل، بهتر به میزان عیب و نقص پى مى بریم.
البته براى جبران نقیصه کوتاهى و بى توجهى در نماز، بزرگان کتاب هایى نوشته اند که از جمله آن کتاب ها «اسرارالصلوة» مرحوم میرزا جواد آقاى تبریزى و نیز «اسرارالصلوة» امام، رضوان الله علیه، است و ما در این فرصت به شمّه اى از مطالبى که درباره نماز مطرح شده، اشاره مى کنیم:
الف:
اوّلین اثر و میراث گران بهاى گرسنگى و سکوت حکمت است؛ یعنى راه یابى انسان به حقایق و واقعیّت هاى نایافته و درک واضح و آشکار آنها.
انسان با تجربه هاى محدود خویش نیز مى تواند درک کند که چقدر این دو امر در فراگیرى حقایق مؤثّر مى باشند، چنانکه در اواخر ماه رمضان، انسان احساس مى کند روح او آماده پرواز است و طراوت و شادابى و لذّت هاى معنوى همه وجود او را فراگرفته است. بنابراین به بدن به قدرى باید رسیدگى نمود که در خدمت پرواز روح باشد، نه اینکه مانع و مزاحم طیران و عروج روح و توجّه آن به معنویّات و عالم ملکوت گردد.
عقل آدمى که از قواى روحى وى به شمار مى آید، با سبک بودن شکم مى تواند فعالیّت کرده و به درک حقایق نایل شود.
ب:
دومین اثر ارزشمند گرسنگى و سکوت، حفظ قلب از وسوسه هاى شیطانى است. مؤمنان روزه دار به تجربه دریافته اند که به جمع حواس و حفظ قلب موفّق ترند و افرادى که خویشتن را به پرخورى عادت داده اند نیز بخوبى مى دانند، کمتر مى توانند عنان قلب را در دست خویش گرفته و از پراکندگى حواس و افکار و خیالات واهى محفوظ بمانند.
ج:
سومین اثر گرسنگى و سکوت، تقرب به خداست. تقرب به خدا، کمال واقعى و بزرگ ترین هدف و آرمان مؤمنان و پارسایان است. براى رسیدن به این هدف متعالى و مهم، باید دل از هواهاى نفسانى و گرایش هاى پوچ مادى و دنیوى پاک گردد و این میسور نیست، جز با تقویت اراده و رشد قدرت تصمیم گیرى در جهت شکل گیرى هویت الهى و معنوى انسان. در این راستا شکى نیست که روزه، نقش مهم و ارزنده اى در تقویت اراده و جهت دهى آن به سمت تقرب به خدا دارد.
د:
چهارمین اثر دو امر یاد شده، اندوه دائم مى باشد. در روایات فراوانى از حزن و نیز افراد محزون تعریف و تمجید شده است و این سخن بدان معنا نیست که انسان پیوسته عبوس و خشن باشد، بلکه منظور تحصیل حالتى است در برابر سرمستى و
اینکه انذار و ترسانیدن مردم، یکى از مهم ترین وظایف رسولان الهى به شمار آمده، بدین جهت است که آدمیان از عمر خویش استفاده شایسته برند و اعمال و رفتار خویش را کنترل کنند و از امکانات و نیروهاى خدادادى به نحو مطلوب بهره گیرند. مؤمن از اینکه مقدارى از عمرش صرف امور ارزشمند و لازم نگردیده و یا لااقل در مباحات مصروف شده محزون است؛ زیرا از سرمایه اش کاسته شده و سودى در این تجارت نصیبش نگشته است.
بى جهت نیست که برخى بزرگان از بسیارى مباحات نیز دست مى شستند. وقتى مؤمن به زندگى این فرزانگان نظر مى کند و خود را با آنها مقایسه کرده و عمر خویش را صرف در مباحات و امور بى فایده مى بیند، محزون و اندوهگین مى گردد و تصمیم مى گیرد گذشته ها را جبران کند و باقى مانده عمر خود را قدر بداند.
هـ:
اثر دیگر گرسنگى و سکوت، سبک بارى است؛ یعنى هر قدر آدمى به مردم احتیاج کمترى داشته باشد آزادتر است، ولى کسى که شکم بارگى را پیشه کند ـ بدان جهت که پیوسته در اندیشه طعام مطلوب تر و لذّت بیشترى است ـ از حرّیت و آزادى محروم است و به مانند چهار پایان، همواره به فکر آخور خویش و به تعبیر مولى امیرالمؤمنین(علیه السلام) همّ او علف اوست؛ در نتیجه با مشکلات فراوانى مواجه خواهد شد: از جمله کسب درآمد بیشتر براى تهیه سفره هاى رنگین و غذاهاى لذیذ و احیاناً دست یازیدن به کارهاى نامشروع، براى تأمین مقاصد خود.
و:
اثر دیگر آن دو امر، دفاع از حقّ و حقیقت است.
کسى که زندگى معمولى و بى آلایش و بدون تشریفات دارد، زبانش نیز باز است و قادر است در همه جا از حق دفاع کند، برخلاف شکم باره اى که قدرت دفاع از حقّ را ندارد و همواره به رعایت و ملاحظه دیگران مى پردازد، تا مبادا به منابع درآمد او ضربه اى وارد آید. فرد سبک بار و «خفیف المؤنة» پروایى ندارد که از حق گویى او دیگران برنجند و یا به زندگیش آسیبى وارد سازند، زیرا او با امکانات اندک زندگى خویش را سپرى کرده و همه جا مردانه، در برابر کژى ها و بى عدالتى ها، از حقّ دفاع مى کند. انسان سبک بار و «خفیف المؤنة» مى کوشد تا آبرومند زندگى کند؛ ولى شکم باره مى کوشد تا همیشه خوش زندگى کند و بین این دو تفاوت زیادى است.
ز:
با توجه به مطالب گذشته، اثر سودمند دیگر گرسنگى و سکوت به روشنى آشکار مى گردد و آن اینکه مؤمن پرهیزگار هیچ گاه به این فکر نیست که روزگارش چگونه مى گذرد: به سختى یا به آسانى؟ زیرا به تقدیر و قضاى الهى رضا داده و در دنیا به قناعت و کم خرجى روى مى آورد و به جمع آورى ثروت و مال همّت نمى گمارد، تا به گرفتارى و بیمارى هاى روانى اى که دنیاداران بدان مبتلا هستند، مبتلا گردد.
در ادامه خداى سبحان فرمود:
آیا مى دانى چه وقت بنده ام به من تقرّب مى جوید؟
آن حضرت عرض کرد: نمى دانم.
فرمود: در حال گرسنگى و سجده: بدون شکّ بهتر است این دو با هم جمع گردند، زیرا گرسنه اى که در حال سجده باشد روحش آمادگى بیشترى براى پرواز و قرب به حق دارد، زیرا با تحمّل رنج گرسنگى احساس ضعف و کوچکى و تواضع در برابر خدا مى کند و بر اثر سجده، کمتر حواسش پراکنده مى گردد و در نتیجه حضور قلب بیشترى خواهد داشت.